آموزش مقالهنویسی argumentative: از thesis تا refutation
مقدمه: چرا مقالههای Argumentative بیساختار میمانند؟
احتمالاً شما هم این تجربه را داشتید: از زبانآموزها خواستید یک argumentative essay یا problem/solution essay بنویسند. موضوع هم کاملاً مشخص بوده؛ مثلاً «استفاده از موبایل در کلاس»، «کار از خانه»، یا «آلودگی هوا». اما وقتی نوشتهها را تصحیح کردهاید، با متنی روبهرو شدهاید که روی کاغذ شبیه مقاله است، ولی در عمل بیشتر به یک دلنوشته شبیه است تا یک استدلال منسجم.
پاراگراف اول، مقدمهای کلی و مبهم است؛ thesis یا وجود ندارد یا آنقدر عمومی است که به هیچ چیز مشخصی اشاره نمیکند. پاراگرافهای بدنه بیشتر پر از مثالهای پشتسرهماند تا reasons واقعی. در پایان هم یک جملهٔ کلی مثل “In conclusion, everything has advantages and disadvantages.” تمام زحمات را خراب میکند.
نکتهٔ مهم اینجاست که مشکل اغلب از «دانستن لغت و گرامر» نیست؛ مشکل از «نبودن اسکلت» است. دانشآموزهای شما معمولاً نمیدانند ساختار یک مقالهٔ استدلالی دقیقاً از چه بخشهایی تشکیل شده و هر بخش چه کاری باید انجام دهد. شما هم شاید بارها این ساختار را بهصورت کلی توضیح دادهاید، اما در عمل چیزی که روی کاغذ میبینید با آنچه در ذهنتان است فاصله دارد.
در این مقاله میخواهیم از زاویهٔ یک معلم حرفهای به موضوع نگاه کنیم: چرا مقالههای Argumentative و Problem/Solution در کلاسهای ما ساختار نمیگیرند و چطور میتوانیم از thesis تا refutation مسیر را برای زبانآموز روشن و قابلتدریس کنیم. نقطهٔ تمرکز ما روی اسکلت است، نه روی تزئینات زبانی.
تصویر بزرگ: فرق مقالههای Argumentative و Problem/Solution در کلاس
قبل از اینکه وارد جزئیات شویم، لازم است تصویر بزرگ را روشن کنیم. خیلی از زبانآموزها (و حتی بعضی معلمها) article، opinion paragraph، argumentative essay و problem/solution essay را تقریباً یکی میبینند. در نتیجه، انتظار داریم زبانآموز با یک «فرمول کلی» هر نوع متن آکادمیک را مدیریت کند؛ در حالی که اسکلت این دو نوع مقاله تفاوتهای مهمی دارد.
در یک argumentative essay شما معمولاً با این اجزا سروکار دارید:
یک مقدمه با thesis روشن، چند reason که هر کدام در یک پاراگراف توسعه داده میشوند، یک بخش برای counter-argument و refutation، و در پایان یک conclusion که so-what و شاید call-forward را پوشش میدهد. در مقابل، در یک problem/solution essay شما بهدنبال معرفی مسئله، توضیح ابعاد و پیامدهای آن، ارائهٔ راهحلهای ممکن، و ارزیابی کوتاه اثربخشی آنها هستید.
اگر دانشآموز شما نداند در argumentative هدف اصلی «اقناع» است و در problem/solution تمرکز روی «شناسایی مسئله و ارائهٔ راهحل واقعی»، نتیجه این میشود که یک متن نیمهکاره تولید میکند که نه کاملاً استدلالی است، نه واقعاً مسئلهمحور. بخشی از این تصویر بزرگ را احتمالاً در کار با اسکفولد پنهان پاراگراف تجربه کردهاید؛ همانطور که پاراگراف بدون topic و support روشن میپاشد، مقاله هم بدون اسکلت argumentative واقعی فرو نمینشیند.
کاری که در ادامه انجام میدهیم این است که اسکلت مقاله را به چهار ستون اصلی تقسیم میکنیم: thesis، reasons و evidence، counter-argument و refutation، و در نهایت طرح درس سادهای که این چهار ستون را در کلاس شما قابلاجرا کند.

ستون اول: یک thesis روشن یعنی نصف راه
اگر بخواهیم فقط یک بخش را انتخاب کنیم که بیشترین تأثیر را روی کیفیت مقالهٔ argumentative داشته باشد، آن بخش «thesis statement» است. thesis همان جایی است که دانشآموز شما تصمیم میگیرد «دقیقاً چه چیزی را میخواهد ثابت کند». اما در عمل، بیشتر thesis هایی که در کلاس میبینیم یا بیش از حد کلیاند، یا دوپهلو، یا اصلاً موضع مشخصی ندارند.
خطاهای رایج معلمها در آموزش thesis
یک خطای رایج این است که thesis را بهصورت یک «تعریف حفظی» آموزش میدهیم؛ مثلاً میگوییم thesis جملهای است که main idea را نشان میدهد و معمولاً در انتهای مقدمه قرار میگیرد. از نظر تئوری درست است، اما دانشآموز شما با این تعریف نمیتواند تشخیص دهد که آیا thesis خوبی نوشته یا نه.
خطای دوم، تمرکز بیش از حد روی قالبهای از پیش آماده است. شاید خود شما هم زمانی از الگوهایی مثل “This essay will discuss…” یا “In this essay, I will argue that…” استفاده کرده باشید. این قالبها میتوانند در سطحهای پایین کمککننده باشند، اما اگر تبدیل شوند به تنها چیزی که به زبانآموز میدهید، عملاً او را از فکر کردن دربارهٔ موضع واقعی و reasons پشت آن بینیاز میکنید.
خطای سوم، جدا کردن thesis از context است. یعنی ما در سطح زبان روی thesis کار میکنیم، اما اجازه نمیدهیم زبانآموز در مورد دادهها، مثالها، و cohesive devicesی که قرار است از thesis حمایت کنند فکر کند. در نتیجه، thesis روی کاغذ وجود دارد، اما با بقیهٔ مقاله همصدا نیست. این مشکل را شاید در کلاسهای cohesive devices و انسجام متن هم دیده باشید؛ جایی که زبانآموز فقط because و however را به جمله اضافه میکند، بدون اینکه واقعاً انسجام ایجاد کند.
یک فعالیت ساده برای شفافکردن thesis در کلاس
برای اینکه thesis از یک «تعریف کتابی» به یک مهارت واقعی تبدیل شود، میتوانید از یک فعالیت کوتاه استفاده کنید. به زبانآموزها سه موضوع بدهید؛ مثلاً «استفاده از دورکاری در شرکتها»، «آموزش آنلاین برای کودکان»، و «ممنوعیت خودروهای شخصی در مرکز شهر». از آنها بخواهید برای هر موضوع فقط سه thesis بنویسند: یکی خیلی کلی، یکی خیلی جزئی، و یکی متعادل و مناسب.
سپس در کلاس، آنها را با هم مقایسه کنید و از زبانآموزها بخواهید توضیح دهند چرا نسخهٔ خیلی کلی و جزئی مشکلساز است. این کار، هم metalinguistic awareness آنها را بالا میبرد، هم به شما کمک میکند ببینید در سطح B1 یا B2، دقیقاً کجا گیر میکنند. اگر با چارچوبهایی مثل ORS در کلاسهای speaking کار کردهاید، میتوانید از همان منطق backbone برای thesis هم استفاده کنید: یک جملهٔ واضح که جواب «what» و «where» و «stance» را همزمان بدهد.
نکتهٔ کلیدی این است که آموزش thesis را از همان ابتدا به reasons و counter-argument وصل کنید؛ یعنی به زبانآموز نشان دهید که اگر thesisش را بیش از حد کلی یا مبهم بنویسد، پیدا کردن reasons منطقی و بعداً refutation معنادار تقریباً غیرممکن میشود.
ستون دوم: reasons و شواهدی که واقعاً چیزی را ثابت میکنند
بعد از thesis، مهمترین بخش مقالهٔ argumentative بدنهای است که thesis را پشتیبانی میکند. خیلی از دانشآموزها فکر میکنند اگر فقط چند مثال شخصی بنویسند، یا تجربههای کلی را پشتسرهم ردیف کنند، کار تمام است. اینجا جایی است که باید تفاوت جدی بین reason و example را برایشان روشن کنیم.
Reason یا مثال؟ جایی که دانشآموزها قاطی میکنند
در بسیاری از کلاسها وقتی از زبانآموز میپرسید «چرا با این ایده موافقی؟» به جای یک reason، یک مثال تعریف میکند؛ مثلاً میگوید: «چون برادرم وقتی در خانه کار میکند راحتتر است.» این جمله خودش یک مثال است، نه reason. شما نیاز دارید کمکش کنید reason را از دل همین مثال بیرون بکشد: مثلاً «چون کار از خانه باعث کاهش استرس رفتوآمد و صرفهجویی در زمان میشود».
یکی از تکنیکهای کلاسی این است که از آنها بخواهید هر جملهٔ شخصی را به یک جملهٔ general تبدیل کنند. این تمرین ساده کمک میکند زبانآموز بفهمد example باید زیرمجموعهٔ reason باشد، نه جایگزین آن. در نتیجه، اسکلت مقاله جای reason و example را قاطی نمیکند و انسجام منطقی متن حفظ میشود.
تنوع شواهد: آمار، مثال، تجربه، و نقلقول
برای بسیاری از زبانآموزها، «شواهد» یعنی فقط مثال شخصی. اما اگر میخواهید به سمت مقالهنویسی آکادمیک بروید، لازم است حداقل چند نوع evidence را به صورت ساده معرفی کنید: آمار، مثال واقعی، تجربهٔ شخصی، و نقلقول کوتاه. لازم نیست بحث را خیلی دانشگاهی کنید؛ کافی است در هر پاراگراف نشان دهید که میتوان یک reason را با دو یا سه نوع evidence مختلف تقویت کرد.
اینجاست که منابعی مثل Purdue OWL و UNC Writing Center میتوانند برای خود شما بهعنوان معلم الهامبخش باشند. هدف ما در سطح B1/B2 این نیست که زبانآموز مقالهٔ ژورنالی بنویسد؛ هدف این است که بفهمد هر reason باید چیزی بیشتر از یک نظر شخصی باشد و این «بیشتر» معمولاً در قالب evidence دیده میشود.

خط دفاع: نقش counter-argument و refutation در باورپذیری
بسیاری از مقالههایی که در کلاس میبینیم، حتی اگر thesis و reasons نسبتاً خوب داشته باشند، در یک نقطه ضربهٔ جدی میخورند: هیچ اشارهای به دیدگاه مخالف نمیکنند. نتیجه این میشود که متن، یکطرفه و کمی سادهلوحانه به نظر میرسد. اینجاست که counter-argument و refutation وارد بازی میشوند.
چرا حذف counter-argument مقاله را سطحی میکند؟
وقتی دانشآموز شما هیچ اعتراضی را در متن نمیبیند، خوانندهای که با او موافق نیست بلافاصله از مقاله جدا میشود. او احساس میکند نویسنده فقط طرف خودش را دیده و به چالشهای واقعی توجه نکرده است. از منظر آموزشی، این یعنی loss of critical thinking.
شما میتوانید در کلاس، برای هر موضوع حداقل دو counter-argument رایج جمعآوری کنید. مثلاً اگر موضوع «استفاده از دورکاری در شرکتها» باشد، یک counter این است که کار از خانه باعث کاهش همکاری تیمی میشود. نقش refutation در اینجا این است که نشان دهد چرا این نگرانی میتواند مدیریت یا محدود شود؛ نه اینکه صرفاً نادیده گرفته شود.
آموزش زبان refutation با عبارات ساده و کاربردی
بخش مهم دیگر، زبان refutation است. بسیاری از زبانآموزها نمیدانند چطور محترمانه مخالفت کنند. شما میتوانید یک بانک کوچک از عبارات ساده و قابلاستفاده بسازید؛ عبارات کوتاهی مثل «While it is true that…», «However, this does not mean that…», «This concern can be reduced by…».
در سطح کلاس، میتوانید ابتدا این عبارات را در speaking تمرین کنید؛ مثلاً با استفاده از تجربهای که در اسکلت مقالههای Cause/Effect و Compare/Contrast و حتی فعالیتهای debate در speaking دارید. بعد همان زبان را به پاراگراف argumentative منتقل کنید. این پل بین speaking و writing باعث میشود refutation برای زبانآموز به یک مهارت تئوریک تبدیل نشود، بلکه چیزی باشد که قبلاً شفاهی تمرین کرده است.
از ایدهٔ خام تا طرح تدریس: طراحی یک lesson برای argumentative
تا اینجا دربارهٔ چهار ستون اصلی صحبت کردیم، اما اگر قرار باشد اینها را در قالب یک جلسهٔ ۹۰ دقیقهای teaching ادغام کنید، داستان کمی متفاوت میشود. شما نیاز دارید از سطح A2/B1 بهتدریج به سمت B2/C1 حرکت کنید، بدون اینکه کلاس را بیش از حد نظری و سنگین کنید.
flow پیشنهادی ۴مرحلهای برای یک جلسهٔ نوشتار
میتوانید جلسه را با یک فعالیت warm-up کوتاه شروع کنید که در آن زبانآموزها در گروههای کوچک دربارهٔ یک موضوع ساده بحث کنند و سعی کنند موضع خودشان را مشخص کنند. سپس، شما thesis های خام آنها را روی تخته بیاورید و بهکمک کلاس آنها را شفافتر و قابل دفاعتر کنید.
در مرحلهٔ بعد، روی تبدیل reason به evidence کار کنید. میتوانید یک پاراگراف ناقص به آنها بدهید که فقط thesis دارد و از آنها بخواهید سه reason و برای هر reason یک evidence مناسب پیشنهاد کنند. اینجا فرصت خوبی است که تفاوت example و reason را دوباره مرور کنید.
در مرحلهٔ سوم، زمان counter-argument و refutation است. یک پاراگراف آماده دارید که در آن فقط thesis و دو reason وجود دارد. از زبانآموزها بخواهید دو نگرانی یا objection واقعی را برای این موضع بنویسند و سپس در گروهها روی نوشتن refutation کوتاه کار کنند.
در نهایت، مرحلهٔ آخر synthesis است؛ یعنی زبانآموزها مقالهٔ خودشان را مینویسند یا حداقل یک outline کامل تهیه میکنند که شامل thesis، reasons، evidence و یک بخش برای counter-argument و refutation باشد. این جایی است که Lead Magnet این مقاله یعنی Argument Structure Checklist + Signal Bank میتواند بهشدت به شما کمک کند تا ساختار را به چیزی ملموس و قابلچک تبدیل کنید.
چطور در ۱۰ دقیقه ساختار مقالهٔ شاگرد را تشخیص دهید؟
یکی از چالشهای واقعی معلمها این است که زمان تصحیح محدود است. شما نمیتوانید برای هر مقاله یک ساعت وقت بگذارید. برای همین، داشتن یک «diagnosis سریع» برای structure بسیار حیاتی است.
میتوانید در آغاز تصحیح، فقط چهار چیز را در ۱۰ دقیقه بررسی کنید: آیا thesis روشن و مشخص است؟ آیا هر پاراگراف بدنه یک reason مرکزی دارد؟ آیا حداقل یکی از پاراگرافها به counter-argument اشاره کرده؟ و آیا refutation به شکل منطقی و نه شعاری نوشته شده است؟ اگر جواب دو یا سه مورد از این چهار سؤال «نه» باشد، احتمالاً مشکل اصلی مقاله ساختار است، نه لغت و گرامر.
این همان جایی است که یک چکلیست ساختاری مثل آنچه در Lead Magnet این مقاله دریافت میکنید، میتواند فرآیند تصحیح را از یک کار فرساینده به یک کار قابل مدیریت تبدیل کند. شما بهجای اینکه در جنگل جملهها گم شوید، اول به اسکلت نگاه میکنید و بعد سراغ جزئیات زبانی میروید؛ رویکردی که در منابعی مثل Harvard Writing Project هم به شکلهای مختلف توصیه شده است.
سناریوی کلاسی: ۶۰ ثانیه برای ارزیابی ساختار مقاله
تصور کنید در پایان یک ترم، هر زبانآموز یک argumentative essay نوشته است. شما میخواهید قبل از اینکه نمرهٔ نهایی را بدهید، خود آنها را وارد فرایند ارزیابی ساختار کنید. میتوانید یک فعالیت ۶۰ثانیهای طراحی کنید که در آن، هر زبانآموز مقالهٔ یکی از همکلاسیها را بهصورت ناشناس دریافت میکند.
وظیفهٔ او این است که در ۶۰ ثانیه فقط اسکلت را پیدا کند: thesis را مشخص کند، reasons اصلی را روی یک برگهٔ کوچک یادداشت کند، و اگر counter-argument و refutation وجود دارد، علامت بزند. بعد از آن، میتواند از یک نسخهٔ سادهٔ Argument Structure Checklist استفاده کند و در دو یا سه جمله بازخورد ساختاری بدهد؛ بدون اینکه وارد جزئیات لغوی و گرامری شود.
این نوع فعالیت، چند مزیت جدی دارد. اول اینکه به زبانآموز یاد میدهد مقاله را مثل یک teacher-reader بخواند، نه فقط مثل یک language learner. دوم اینکه شما را از فشار تصحیح صددرصد نجات میدهد و بخشی از کار تحلیل ساختار را به خود کلاس میسپارید. سوم اینکه زبانآموزان، criteria را بهصورت عملی تجربه میکنند، نه فقط بهصورت تئوری روی تخته.
جمعبندی و قدم بعدی: از خواندن تا اجرا + دانلود Argument Structure Checklist
اگر بخواهیم این مقاله را در یک جمله خلاصه کنیم، شاید این باشد: کیفیت مقالههای argumentative و problem/solution در کلاس شما، بیش از هر چیز به وضوح و قدرت اسکلت آنها بستگی دارد؛ از thesis تا refutation. لغت و گرامر مهماند، اما بدون اسکلت، هرچقدر هم واژگان قوی باشند، نتیجه بیشتر شبیه یک انبوه آجر است تا یک ساختمان.
شما با شفافکردن تفاوت argumentative و problem/solution، کار با thesis بهعنوان تصمیم اصلی نویسنده، جدا کردن reason از example، استفادهٔ هوشمندانه از evidence، و واردکردن counter-argument و refutation به بدنهٔ مقاله، یک upgrade جدی به کلاس writing خود میدهید.
قدم بعدی این است که این مفاهیم را از سطح «فهمیدن» به سطح «تدریس و اجرا» ببرید. برای همین، ما در GranTeach یک Lead Magnet مخصوص این مقاله طراحی کردهایم: Argument Structure Checklist + Signal Bank؛ چکلیستی که به شما کمک میکند در چند دقیقه ساختار مقالهٔ دانشآموز را ارزیابی کنید و یک بانک کوچک از سیگنالهای زبانی برای argumentative و problem/solution در اختیارش قرار دهید.
اگر میخواهید این چکلیست را به کلاس بعدیتان ببرید و همین هفته روی یک موضوع واقعی امتحانش کنید، میتوانید از همینجا آن را دانلود کنید و در کنار دیگر ابزارهای دورهٔ EKT استفاده کنید.
دانلود Argument Structure Checklist + Signal Bank
FAQ: سوالهای پرتکرار دربارهٔ تدریس Argumentative و Problem/Solution
آیا لازم است در سطح B1 هم حتماً counter-argument و refutation تدریس کنم؟
نه لزوماً به شکل کامل و پیچیده. در سطح B1 میتوانید فقط یک counter ساده را وارد مقاله کنید؛ مثلاً یک جمله که نگرانی یا دیدگاه مخالف را نشان دهد و یک جملهٔ کوتاه برای پاسخ دادن به آن. مهم این است که زبانآموز بفهمد وجود دیدگاه مخالف بخشی طبیعی از یک متن استدلالی است، نه چیزی که باید از آن فرار کند.
دانشآموزهای من هنوز در نوشتن پاراگراف معمولی مشکل دارند؛ از کجا شروع کنم؟
اگر پاراگرافها هنوز topic و support منسجم ندارند، بهتر است قبل از ورود جدی به argumentative، روی اسکلت پاراگراف کار کنید. میتوانید از ایدههای مربوط به paragraph scaffolding و unity/coherence کمک بگیرید و بعد همین منطق را به سطح مقاله ارتقا دهید. تا زمانی که پاراگرافها اسکلت مشخصی نداشته باشند، مقاله هم ساختار نخواهد گرفت.
چقدر لازم است برای هر مقالهٔ argumentative زمان تصحیح بگذارم؟
پاسخ دقیق به سطح کلاس و هدف شما بستگی دارد، اما یک رویکرد عملی این است که ابتدا با استفاده از یک چکلیست ساختاری، فقط اسکلت مقاله را در ۱۰ دقیقه بررسی کنید. اگر اسکلت قابل قبول است، در مرحلهٔ بعد سراغ زبان و جزئیات بروید. اگر اسکلت مشکلدار است، میتوانید به جای تصحیح کامل جمله به جمله، فقط بازخورد ساختاری بدهید و از دانشآموز بخواهید یک نسخهٔ بازنویسیشده تحویل دهد.
آیا میتوانم از همین اسکلت برای تمرین speaking هم استفاده کنم؟
بله، و این اتفاقاً یکی از بهترین راهها برای تقویت هر دو مهارت است. شما میتوانید ابتدا با استفاده از یک چارچوب پاسخدهی مثل ORS در speaking، به زبانآموز کمک کنید thesis، reasons و مثالهایش را بهصورت شفاهی مرتب کند و بعد همان اسکلت را به شکل یک outline برای writing استفاده کند. این انتقال از speaking به writing، بار شناختی را برای زبانآموز کمتر و فرایند نوشتن را طبیعیتر میکند.





دیدگاهتان را بنویسید